از ناکجا به ناکجایی دیگر / عادت کرده ایم / که خانه به دوشیم و غم سیلاب نداریــم / که موجـــــیم و آسودگی مـا عدم ماست. ******************************* درج، نقل و استفاده از نوشته های تالیفی این وبلاگ جز از طریق لینک مستقیم در دنیای مجازی،فقط با اجازه ی کتبی نویسنده مقدور است.
- مهندسی پتروشیمی / دکتری ادبیات فارسی
- این سر گویی که گرم نمی شود جز با شعله ی نگاه؛ فراتر از پندار و دیدار و خواب و خیال.آنسوی خاک.پشت دریا.آنجا که زمین در آغوش آسمان گم می شود.
- اشتباهی یا شاید اتفاقی، در یکی از روزهای بهمنی که می گویند از زمستان این سال ها سردتر و سپیدتر بوده، از دنیایی که نه گندمی داشته و نه سیبی هبوط کنی به سرایی که حالا با وجود این همه سیب و گندم و انگور باز هم راه فراری ندارد. دیگر چه فرقی می کند سرگرم شوی یا نه؛ علاقه مند شوی یا نه.همین بس که در دنیای تنهات و تنهایی های دنیات هنوز هم از اندک شیرینی هات مزه مزه کردن یادگار سرخوشی کودکی باشد: گرمای مطبوع کرسی و حافظ خوانی و عطر دلانگیز حضور مادر ...